نتایج جستجو برای عبارت :

زندگی خصوصی شاملو و فروغ ادبیات نیست

فروغ من فروغ میخواند
روی مبل زخمی
دل من میگرید
مثل کودکی غمگین
شعر و صدا مرا میبرد
به روزگار کودکی
یادش بخیر سرم گرم بود
با تیله های رنگی
فروغ من فروغ میخواند
من از خودم میپرسم
فروغ و فروغ و فکر من کجا
کودکی و دوری و نزدیکی کجا
«آخرین رویای فروغ» اثر سیامک گلشیری.
فروغ زن مسنیه که بیماره و رو به مرگ. در آخرین روزهای قبل از مرگش از نوه‌ش خواهش میکنه تا اونو به شمال ببره و همه اعضای خانواده رو هم دعوت کنه.
یه فیلم ایرانی به تمام معنا بود :| خیلی بد بود بنظرم ..
 فروغی که در آسمان ادبیات هرگز خاموشی نخواهد گرفت
فروغ در ظهر ۸ دی‌ماه ۱۳۱۳ در خیابان معزالسلطنه کوچهٔ خادم آزاد در محلهٔ امیریه تهران از پدری تفرشی و مادری کاشانی‌تبار به دنیا آمد. پوران فرخ‌زاد خواهر بزرگ‌تر فروغ چندی پیش اعلام کرد فروغ روز هشتم دی ماه متولد شده و از اهل تحقیق خواست تا این اشتباه را تصحیح کنند. فروغ فرزند چهارم توران وزیری‌تبار و سرهنگ محمد فرخ‌زاد است. از دیگر اعضای خانواده او می‌توان برادرش، فریدون فرخ‌زاد و خواهر
از وقتی با صبا ظهیرالدوله رفتم و بر مزار فروغ حاضر شدم علاقه ی خاصی به دانستن زندگی این شاعر پیدا کردم. از فروغ هیچ نمیدانم‌. مهسا این کتاب را در مورد زندگی فروغ در پیجش معرفی کرده بود. از دوستانم مهسا و صبا این کتاب را خوانده اند و من به تازگی شروع به خواندنش کرده ام و هر فصل که تمام میشود مدام از خودم می پرسم یعنی واقعیت دارد؟ آن خانه ی ته شهر و آن اتفاق ! آن رفتار سرهنگ با فروغ و آن عروسی هول هولکی. هنوز در اهواز هستیم و فروغ به پرویز پیشنهاد دا
 
ترک اعتیاد و روش های درمان آن
اگر چه عوارض ثانویه اعتیاد در بین گروهی از معتادین كه به دلیل فقر و تنگدستی امكان تامین هزینه زندگی خود را ندارند ،سبب می شود كه برای خرج اعتیاد خود دست به هر كاری بزنند ، نسبت به سر و وضع و بهداشت فردی بی تفاوت شوند و در یك كلام مشمول تمام صفاتی كه جامعه به معتادان نسبت می دهد باشند اما این عمومیت ندارند و اكثریت معتادان را شامل نمی شود.
 رش ، او را به وادی خلاف سوق می دهد. خوشبختانه مدتی است كه در قوانین تجدید نظ
یک زمان آقای بهمن مقصودلو مستندی دربارۀ احمد شاملو شاعر ایرانی ساخت که در آن بی برو برگرد شاملو را بزرگترین شاعر معاصر معرفی کرده بود. با 15 نفر مصاحبه شد که تمام آن‌ها شاملو را بالا بردند اما به هیچ انتقادی در این مستند پرداخته نشد. حتی یکی از مصاحبه کنندگان می‌گفت شاملو دومین شاعر بزرگ ایران بعد از حافظ است!
آخرین سخنرانی احمد شاملو در دانشگاه برکلی قابل توجه است. در این سخنرانی موسیقی نی نوا حسین علیزاده را مسخره می‌کند و می‌گوید این اصل
#زندگینامه 
فروغ فرخ زاد در دیماه 1313 در تهران به دنیا امدو در سال 1330 با پرویز شاپور ازدواج کرد و حاصل ازدواج او پسری به نام کامیار میباشد .. وی در دوران کوتاه زدگی خود سفرهای زیادی به کشور های اروپایی از جمله : فرانسه ، آلمان ، ایتالیا و انگلیس داشته که بیشتر برای مطالعه و بررسی امور مربوط به سینما میباشد کار سینمایی فروغ پس از آشنایی به ابراهیم گلستان آغاز شد و با همکاری وی ادامه یافت
 
ازدواج با پرویز شاپور
 فروغ فرخزاد و همسرش پرویز شاپور که
فروغ فرخزاد شاعره معاصر ایرانی با بیان احساسات خاص و متفاوت توانست جای خود را در ادبیات پیدا کرده و ادب و شعر دوستان بسیاری را طرفدار خود نماید، او دارای پنج کتاب شعر می باشد که هر کدام بسته به احساسات مختلف او در شرایط های متفاوت زندگی اش، حال و هوایی خاص دارد، مجموعه ای از عکس نوشته های فروغ فرخزاد به گلچین آورده شده است.
زیباترین عکس نوشته های فروغ فرخزاد
فروغ هنگام ظهر در روز شنبه تاریخ پانزدهم دی ماه ۱۳۱۳ هجری شمسی در تهران متولد شد، او
 
 ولنتاین بهانه ای ست برای کسانی که دنیایشان خالی از شاملو و فروغ است
  نه برای من که هر روز خدا بهانه می تراشم تا از حادثه ی چشمانت شعر بگویم
  نه برای من که مُهر دوست داشتن ات درتمام صفحات تقویم ام حک شده است
 
 
 
  علی سلطانی
و عشق را 
کنار تیرک راه بند
تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد...
روزگار غریبی است نازنین...
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است 
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد... شاملو
 
آه اگر آزادی سرودی می خواند
کوچک
همچون گلوگاه پرنده ای
هیچ کجا دیواری فرو ریخته برجای نمی ماند
سالیان بسیاری نمی بایست
دریافتی را
که هر ویرانه نشان از غیاب انسانی است ...  شاملو
 
به پرواز
شک کرده بودم
به هنگامی که شانه هایم
از توان سنگین بال
خمی
در گذرگاهِ نسیم سرودی دیگرگونه آغاز کردم
در گذرگاهِ باران سرودی دیگرگونه آغاز کردم
در گذرگاهِ سایه سرودی دیگرگونه آغاز کردم.
نیلوفر و باران در تو بود
خنجر و فریادی در من،
فواره و رؤیا در تو بود
تالاب و سیاهی در من.
در گذرگاهت سرودی دیگرگونه آغاز کردم.
شاملو
دوستی ازم پرسید: ازش خبر داری؟گفتم: نه هیچیگفت: تو هم ازش خبر نگرفتی؟سراغی ازش نگرفتی؟گفتم‌: نه! وقتی که رفته، دیگه سراغش رفتن نداره. دوست داشتن که زورکی نمیشهبا تعجب پرسید: برای برگشتنش هیچ کاری نکردی؟ براش نجنگیدی؟با خودم فکر کردم جواب سوالشو چی بدمفکر کردم جنگیدن برای یه آدم چه شکلیه؟ آدم چطور برای برگشتن یکی می جنگه؟ اصلا میشه برای عشق یه نفر جنگید؟ مگه نه اینکه عشق، صلحه آرامشه آزادیه، پس عشق و جنگ با هم جور در نمیان چند مدت پیش زندگی ن
مرحبابراین حماسه برشکوه وافتخار/خلق کرده ملت ما جلوه هایی آشکار/برندای رهبرخود گفته لبیکی بزرگ/آفرین ازبهر ایران اسوه درروزگار/خارچشم دشمنان شداین فروغ وحدتش/لطفهاداردهمیشه سوی میهن کردگار/راه پرنورخمینی باشهیدان جاودان/بابصیرت رهبرما هست مثل ذوالفقار/اهل بیت مصطفی را شادمان ملت کند/شوق ایثاروشهادت ازبرای وصل یار/حضرت مهدی برایش هست یارانی شریف/انقلاب ما به پایان میبرد این انتظار/
اینجا فروغ عشق و صفا موج می‌زندنور خدا به صحن و سرا، موج می‌زنداینجا که طورِ جلوه و سینای ایزدی‌ستاز هر کرانه نور خدا موج می‌زنداینجا مطاف اهل زمین است و آسمانوز شهپر فرشته فضا موج می‌زندلبیک از زبان اجابت توان شنیددر این فضا که نور دعا موج می‌زنداینجا که رشک هشت بهشت است و هفت چرخاز شش جهت فروغ ولا موج می‌زند

ادامه مطلب
یکی از چیزهایی که به نظر من خیلی مسخره می‌آید توقف ذهنی ما به شکل وسواسی بر روی موضوعاتی متعلق به گذشته است. مسائلی که نه اهمیتی برای اندیشه‌ی ما دارند و نه دلیل تاریخی مهمی برای پرداختن به آن‌ها وجود دارد
یکی از این توقف‌های وسواس‌گونه، پرداختن به حیطه‌ی شخصی نویسندگان و هنرمندانی است که اکنون در میان ما نیستند. اگر اهل ادبیات و هنر هستید، اگر اهل آفرینش ادبی هستید و اگر می‌خواهید بخوانید تا بیشتر بفهمید و دنیای ذهن خود را گسترش دهید،
یکی از چیزهایی که به نظر من خیلی مسخره می‌آید توقف ذهنی ما به شکل وسواسی بر روی موضوعاتی متعلق به گذشته است. مسائلی که نه اهمیتی برای اندیشه‌ی ما دارند و نه دلیل تاریخی مهمی برای پرداختن به آن‌ها وجود دارد
یکی از این توقف‌های وسواس‌گونه، پرداختن به حیطه‌ی شخصی نویسندگان و هنرمندانی است که اکنون در میان ما نیستند. اگر اهل ادبیات و هنر هستید، اگر اهل آفرینش ادبی هستید و اگر می‌خواهید بخوانید تا بیشتر بفهمید و دنیای ذهن خود را گسترش دهید،
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



 
 
فروغ در زندگی شیفته ی سرعت بود:« فقط برای من مساله ی سرعت مطرح بود. مثل اینکه این سرعت جوابی به خفقان و خاموشی درون من می دهد و برای من تسکینی است. وقتی با سرعت پیش می روم نمی توانم به چیزی بین
محدثه در روزگار ما، کودکان بی آنکه عاشق باشند از انتظارها می گویند و خالصانه زمزمه می کنند که رفت و قلبم مرا تنها گذاشت! در زمان ما عاشق کم هست و فریادهای عاشقانه زیاد! محدثه متوجه شده ای؟ که برایت ترانه های عاشقانه نمی فرستم؟ زیرا نمی خواهم عشقم را هم سان افرادی ببینی که در خیابان ها بدون اینکه قلبشان به تپد اما نعره می زنند! در عصر ما هوس جایگاهی والاتری دارد تا احساس پاک دوست داشتن. کم نیستند انسان های که بر آن ارزش می گذارند! اما هوس نمی توا
امروز اصلا شبیه روزای دیگه نبود با این که در ظاهر مثل روزای دیگه است. دیشب ساعت ۹ خوابم برد یه دور ساعت ۱۲ بیدار شدم یدور سه هردوشم کتاب خوندم یه ذره بعد باتریم تموم شد خوابم برد. ساعت سه البته صبحونه هم خوردم نمیخواستم بخوابم اما خوابم زیاد شده. تقصیر من چیه. من که حالم خوب بود. تقصیر قرصی که بو گند گرفته معلوم نی چشه. نمیشه هم که خوردش. خلاصه دوباره پر خوابی اومده سراغم :( زودتر برم تهران ببینم چیکار کنم. دکترم که سفره معلوم نیست کی بیاد :(  الان
من سرگذشتِ یأسم و امید
با سرگذشتِ خویش:
می‌مُردم از عطش،
آبی نبود تا لبِ خشکیده تر کنم
می‌خواستم به نیمه‌شب آتش،
خورشیدِ شعله‌زن به‌درآمد چنان که من
گفتم دو دست را به دو چشمان سپر کنم
با سرگذشتِ خویش
من سرگذشتِ یأس و امیدم...
زندان قصر ۱۳۳۳
آباژور جدید
فروغ خانه با به کار گیری از اشکال نوع آباژورداشتن شایسته ترین گزینش آباژور در چیدمان اتاق، موجب بهتر چشم‌ شدن جزئییات دور و بر می شود. استعمال از یک منشا فروغ و روشنایی اصلی، مانند لوستر منجر می شود دقت به جزئیاتی که در دکورا سیون خانه موجود هست پاک شود. فضاهایی را برای قرار دادن آباژور در حیث بگیرید که رغبت دارید جزئییات بیشتری از دکورا سیون خانه شما‌را نشان دهند. برای اینکه متوجه گردید در کدام فضاها میتوانید از نور و روشنایی ب
نهی از اعتماد بیجا حتی به نزدیک‌ترین افراد
ثقة الاسلام کلینی و ابن شعبه حرانی رضوان الله علیهما روایت کرده‌اند:
محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، عن علی بن إسماعیل، عن عبد الله بن واصل، عن عبد الله بن سنان قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: لا تثق بأخیك كل الثقة فإن صرعة الاسترسال لن تستقال.
امام صادق علیه السلام فرمودند: حتی به برادرت اعتماد كامل و تمام (بدون ملاحضه) مكن؛ زیرا زمین خوردن ناشی از اطمینان كردن، قابل جبران نیست.
الکافی، تالیف ثقة
شانه های دلربای یار میخواهم فقط
تکیه گاهی مثل یک دیوارمیخواهم فقط
مانده ام من بر سر یک اشتباه لعنتی
فندکی با چند نخ سیگار میخواهم فقط
در هوای سرد پاییز و به یادش نیمه شب
شاملو را با نوای تار می خواهم فقط
شک و تردیدی که افتاده به جانم اینچنین
جسم و روح یار را بسیار می خواهم فقط
سید امشب را به یاد یار نجوا می کند
باز هم یک کاغذ و خودکار می خواهم فقط
@the52hertzalone1 چه خوش گفته شاملو “سکوت سرشار از ناگفته هاست”مشکوکم اگر تاریخ ایران زمین ،ناگفته ها را بگوید چرا که لب دوخته ایم در درون در هم آواره ایم به سخت جانی مان این گمان هست که مغرورانه  به روزهای خوش ناکجا امیدواریم...#انتشارات_پنجاه_دو_هرتز_تنهایی#احمدشاملو#گفتند #که#نمی#خواهیم#بمیریم#the52whale#the52hertzalone#the52hertzwhale
ایدای من!
اکنون دیگر هوا روشن شده است.
دوست داشتن،چه زیبا،چه پر شکوه،چه انسانیست!
تمام شب را چشمان ما بیدار مانده است؛من دم به دم به بالا نگریسته ام و هر بار،توانسته ام گردی سر زیبای تو را در زمینه اسمان تاریک ببینم و برق چشمان تو را احساس کنم؛چشمانی که من دوستشان دارم زیرا اینه های بی غبار قلب تو اند؛چشمانی که میدرخشند،زیرا می بینند که من به خاطر ان ها می نویسم؛و بدین دلیل،گردش قلم مرا با مراقبتی هوشیارانه تعقیب می کنند؛و می دانم که چقدر دو
با من رازی بود
که به کو گفتم
با من رازی بود
که به چا گفتم
تو راهِ دراز
به اسبِ سیا گفتم
بی‌کس و تنها
به سنگای را گفتم 
□ 
با رازِ کهنه
از را رسیدم
حرفی نروندم
حرفی نروندی
اشکی فشوندم
اشکی فشوندی
لبامو بستم
از چشام خوندی 
۱۳۳۴
آموزش انگلیسی با روش کدینگ
 
keep off
مترادف : keep off
کدینگ لغت : رفتی بیرون کیفت رو از کیف قاپ حفظ کن !!
معنی : نگه داشتن / حفظ کردن
lackluster
مترادف : lightless
 lack+ luster خوب اگه خونتون لوستر نداشته باشه تاریک و بی نور و بی فروغ خواهد بود !
معنی : بی فروغ /بی نور/ تاریک
postpone
مترادف : delay / put off/ deffer
کدبندی لغت : پُست ِ پونه ب تعویق افتاد !!
معنی : به تعویق افتادن/عقب انداختن
fulsome
مترادف : abundant
این لغت رو کافیه به این صورت بخونیم full+some = full of something
که به راحتی معنیش در ذهن
آموزش انگلیسی با روش کدینگ
 
keep off
مترادف : keep off
کدینگ لغت : رفتی بیرون کیفت رو از کیف قاپ حفظ کن !!
معنی : نگه داشتن / حفظ کردن
lackluster
مترادف : lightless
 lack+ luster خوب اگه خونتون لوستر نداشته باشه تاریک و بی نور و بی فروغ خواهد بود !
معنی : بی فروغ /بی نور/ تاریک
postpone
مترادف : delay / put off/ deffer
کدبندی لغت : پُست ِ پونه ب تعویق افتاد !!
معنی : به تعویق افتادن/عقب انداختن
fulsome
مترادف : abundant
این لغت رو کافیه به این صورت بخونیم full+some = full of something
که به راحتی معنیش در ذهن
وقتی بعد از سه سال منو با اسمم صدا زدی انگار واسه اولین بار شده باشم یکتا، یکتای تو ... خودم رو از بیرون می‌دیدم که لُپ‌هام گل انداخته و چشم‌هام برق میزنه و یه شوقی دویده تو وجودم که آروم و قرار رو ازم گرفته. همیشه ادعا داشتم بلد واژه هام ولی تو با نگاهت با کلماتت با مدل دوست داشتنت، یه جوری منو زیر و زبر میکنی که لال ترین میشم. اصلا تو که باشی، یادت که باشه، خیالت که جا خوش کنه من هول‌ترین و دست و پا چلفتی‌ترین معشوقه عالم میشم. باش... انقدر باش
فروغ فرخزاد
 
سرد سبز ( مستندی از زندگی و آثار فروغ فرخ زاد )سرد سبزفیلمی مستند از زندگی فروغ فرخ زادده ها عکس و صدای تا به حال عرضه نشده از فروغفیلم هایی از فروغ در خانه ، زمان گفتگو با برناردو برتو لو چی و ...خلاصه زندگی نامه و آثار فروغ :فروغ در دیماه سال ۱۳۱۳ در محلۀ امیریۀ تهران پا به عرصۀ وجود نهاد پدرش محمد فرخ زاد یک نظامی سختگیر بود و مادرش زنی ساده و خوش باور. او فرزند چهارم یک خانوادۀ نه نفری بودچهار برادر به نامهای امیر مسعود، مهرداد و
 پس از بحث‌های فراوان در فضای رسمی و مجازی درباره چند همسری و انتشار غیررسمی نظر رهبر انقلاب در رسانه‌های مجازی، امروز دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای، نظر ایشان را درباره مسأله‌‌ چندهمسری اعلام کرد. در پایان این مطلب، مصرعی آمده است که نشان می‌دهد معظم له چگونه با تکیه بر قدرت حیرت‌آور ادبیات و تأثیر شعر بر مخاطبان گوناگون، نظرشان را با قطعیت و جامعیت بیان می‌کنند.به نظر می‌رسد که «خدا یکی و محبت یکی و یار یکی» مص
یه روز شاملو میاد خونه می‌بینه آیدا هنوز نیومده و از اونجایى که اون موقع تلفن نبود براش یادداشت می‌ذاره: «ایدا من ساعت٦:٣٠ اومدم و الان٧:٣٠ه. تو هنوز نیومدى، تحمل خونه بدون تو سخته. میرم بیرون چرخى می‌زنم، امیدوارم برگشتم تو درو برام باز کنى، خونه بدون تو جهنمه!»
عنوان: مثل خون در رگ های مننویسنده: احمد شاملونشر: چشمهتعداد صفحات: 173سال نشر: چاپ بیست و سوم 1398
خواندن شرح حال افراد بزرگ برایم جذاب است. و چه چیزی جذاب تر از خواندن یادداشت‌ها و نامه‌های شاعری که در تمام روزهای ابتدای جوانی همراهم بوده است...
 
- کاش می‌دانستی که حاضرم به جای هر دقیقه که با من از قلبت سخن بگویی، یک سال از عمرم را بدهم.
 - برای چه او به قدر من شوق و نیاز عاشقانه نداشت؟
 و افسوس که این سوال فقط یک جواب می‌تواند داشته باشد و آن جوا
طرفِ ما شب نیست
صدا با سکوت آشتی نمی‌کند
کلمات انتظار می‌کشند
من با تو تنها نیستم، هیچ‌کس با هیچ‌کس تنها نیست
شب از ستاره‌ها تنهاتر است... 
□ 
طرفِ ما شب نیست
چخماق‌ها کنارِ فتیله بی‌طاقتند
خشمِ کوچه در مُشتِ توست
در لبانِ تو، شعرِ روشن صیقل می‌خورد
من تو را دوست می‌دارم، و شب از ظلمتِ خود وحشت می‌کند 
۱۳۳۴
#اخبار_کتاب✌️
بله توجه شما رو به اخبار پرفروش ترین کتاب ها در طرح فصلی خانه ی کتاب جلب مینماییم : به ده کتاب اول این طرح اشاره میکنیم نکته جالبی که وجود داره در میان 10 اثر پرفروش ادبی کتاب های "نخل و نارنج" اثر اقای وحید یامین پور،"اکنون"فاضل نظری ، "شرح جامع مثنوی" اثر کریم زمانی ، "مثل خون در رگ های من " نامه های احمد شاملو به همسرش ، اثاری هستند که برای نخستین بار در لیست 10 اثر برتر طرح های فصلی خانه کتاب قرار گرفته اند . در ادامه به فهرست ده کتا
دانلود آهنگ های روزبه بمانی
جدیدترین آهنگ های روزبه بمانی با لینک مستقیم و کیفیت بالا
دانلود تمام آهنگ های روزبه بمانی
 
روزبه بمانی (زادهٔ ۷ آذر ۱۳۵۷ در تهران)، شاعر، ترانه‌سرا و خواننده ایرانی است. او فعالیت هنری خود را با بهروز صفاریان آغاز کرده و به عنوان ترانه‌سرا سابقه همکاری با هنرمندان نامی ایران از جمله داریوش، گوگوش، منصور، محسن چاوشی، محمد اصفهانی[۱] احسان خواجه‌امیری، کامران و هومن،محمد علیزاده.فرزاد فرزین، محسن یگانه، مهدی
انسی زیر لب زمزمه می کند :
 «   زندگی را فرصتی آنقدر نیست
که در آیینه به قدمت خویش بنگرد
یا از لبخنده و اشک
یکی را سنجیده گزین کند . »
شاملو گفته اینا رو ...
یکی گفته که می دونسته خیلی چیزا رو...
یادم باشه که باید بجنبم هر کاری باید بکنم، بکنم...
گورپدر اونایی که نمی فهمند... گور پدر اونایی که حسودند ... گور پدر اونایی که هیچی نمی دونند ولی ادعاشون گوش فلک رو کر کرده...
لبانت
     به ظرافتِ شعر
شهوانی‌ترینِ بوسه‌ها را به شرمی چنان مبدل می‌کند 
که جاندارِ غارنشین از آن سود می‌جوید
تا به صورتِ انسان درآید.
 
و گونه‌هایت
              با دو شیارِ مورّب،
که غرورِ تو را هدایت می‌کنند و
                                     سرنوشتِ مرا
که شب را تحمل کرده‌ام
بی‌آنکه به انتظارِ صبح
                          مسلح بوده باشم،
و بکارتی سربلند را
از روسبی‌خانه‌های دادوستد
سربه‌مُهر بازآورده‌ام.
 
هرگز کسی اینگونه فجیع به کش
رسد روزی که جسم و جانم در این درد و گریه تمام کنم
شوق و لذت زندگی یک عمر با فکر تو حرام کنم
فقط مانده ام چگونه رنج بی تو و روزهای بی فروغ برق مانند
با حروف و کلمات و جمله های کم طاقت کلام کنم
شعر از #خودم #محسن_رفیعی
اینستاگرام: https://www.instagram.com/mohsen_rafieih/
فروغ یه گفتگو داشت سه سال پیش گذاشته بودمش. البته از وبلاگ یکی از بچه ها که اون موقع معرفیش کردم. 
میگفت «کار بی فایده ایه شرح حال دادن. طبیعی که هر ادمی به دنیا میاد تاریخ تولدی داره در یک شرایطی بزرگ میشه اتفاقای معمولی که تو زندگیش میفته و از این دست چیزها و اما اگه این شرح حال توضیح دادن مسائلی که به کار ادم مربوط میشه در مورد من میشه شعر که برای من زوده هنوز موقعش نرسیده.» فکر میکنم باید به حرف فروغ گوش بدمو اتفاقای معمولی زندگیمو نگم و شر
شاملو، آخر افق روشن می‌گه:
و من آن روز را انتظار می‌کشم. حتی روزی که دیگر نباشم.
منم همین رو توی دلم تکرار می‌کنم. صبر می‌کنم که به نهایت برسم. جایی که بدونی و بفهمی. جایی که دوباره احساس کنی. جایی که این کابوس تموم بشه. زیر لب به خودم میگم هیچ‌چیزی ابدی نیست. شاید ما آخرش رو ندونیم، شاید آخرش رو نبینیم اما تموم میشه و من آن روز را انتظار می‌کشم. حتی اگر نباشم.
پانویس:
چند کلمه ای های مسخره ای هستن. به بزرگی خودتون ببخشید.
رسد روزی که جسم و جانم در این درد و گریه تمام کنم
شوق و لذت زندگی یک عمر با فکر تو حرام کنم
فقط مانده ام چگونه رنج بی تو و روزهای بی فروغ برق مانند
با حروف و کلمات و جمله های کم طاقت کلام کنم
#محسن_رفیعی
اینستاگرام: https://www.instagram.com/mohsen_rafieih/
آباژور جدیدتفاوت های آباژور با لوسترلوسترها، نوروفروغ کلی و یک دست اتاق را آماده می‌کنند که در سود تمامی مبلمان اتاق بی آلایش و کم آب به لحاظ میایند. البته آباژورها با ساخت ناهمخوانی و سایه پر‌نور در فروغ، گوشه و کنار را از یکنواخنی و کسالت بیرون می‌سازند. به همین استدلال ادغام این دو دسته نوروفروغ در کنار هم و در یک دکورا سیون می‌تواند سبب ساز زیبایی طولانی تر شود. اتاق خواب مستلزم فروغ ملایم میباشد که معمولا از لوسترهایی به کار گیری می
السلام علیک یا اباصالح المهدی عج
سحر نوید دهد صبح نور نزدیک است
زمان غم بسر آمد سرور نزدیک است

شفق زده است ز مشرق فروغ صبح امید
دهید مژده که روز ظهور نزدیک است
اللهمَّ عَجّل لِوَلیکَِ الفَرَج بِحَقِ اَلْزِینَبْ سَلٰامُ اَللّهْ عَلَیْها
ظهور بسیار نزدیک است⏳
"مثلا بنویس: برگرد خونه منتظرم."
نشستیم هی برات شعر خوندیم، شعر نو، غزل، مثنوی، دو بیتی‌های زیر لبی، حافظ، مولانا، حتی آقا شاملو! گفتیمت "دلبرا، صنما، جان جانا؟" دلبرونه خندیدی. گفتیم "اون قلب قشنگت خونه ماست، نشه یه‌وقت بیرونمون کنی بگی دیگه نمی‌خوامتااا! قلبت که هیچی، آخه خودتم خونه‌ی مایی! هرجا که بریم تهش برمی‌گردیم و ختم می‌شیم به خودِ خودت." ایندفعه دلبرونه نگریستی. چیزی که یه عمرِ تموم منتظرش بودیم! زیر لبی گفتی: 
"پس برگرد خونه منتظ
بر چهره زندگانی منکه بر آنهر شیاراز اندوهی جانکاه حکایتی می کندآیدا!لبخند آمرزشی است.نخستدیر زمانی در او نگریستمچندانکه،چون نظری از وی باز گرفتمدرپیرامون منهمه چیزیبه هیات او در آمده بود.آنگاه دانستم که مرادیگراز او گزیر نیست. 
قسمت آخر شعر شبانه احمد شاملو
زندگیشاید آن لحظهٔ مسدودی‌ستکه نگاه من در نی نی چشمان توخود را ویران می سازد!و در این حسی استکه من آن را با ادرک ماهو با دریافت ظلمت خواهم آمیختدر اتاقی که به اندازه یک تنهاییستدل منکه به اندازه یک عشق‌استبه بهانه‌های ساده خوشبختی خود می‌نگردبه زوال زیبای گلها در گلدانبه نهالی که تو در باغچه خانه‌مان کاشته ایو به آواز قناری‌هاکه به اندازه یک پنجره می‌خوانند ...
 
 
چند روز پیش یک سفر کاری رفته بودم به یک شهری حوالی همدان...
واقعا برایم دیدم همچنین شهری برام عجیب و سنگین بود.
شهری نبود که بگم به تازگی شهر شده
و حالا کمی جا داره تا ساختار شهریش تکمیل بشه
سال هاست که شهره، حتی زمانی که من هم نبودم!
ساختار شهری افتضاح، بعد نگاه که میکردی،
نمای خونه ها از بعضی شهرهای بزرگ تر به روز تر بود!!
چهره های مردم رو نگاه می کردی هیچ ردی از حیات نمی دیدی.
اصلا روح زندگی توی شهر نبود.
چشم های بی فروغ و آدم های خسته...
نمید
این روزها دلم می‌خواهد به سرزمین برهوتی سفر‌کنمجایی که نه آباد باشد و نه نشان از آبادیدور تا دور خاک باشد و گرد و غبار
جانم از این همه شلوغی به لب رسیده استبیزارم از هر چه در اطرافم می‌بینماین جا "انتخاب" به من پوزخند می‌زند؛انتخاب جبر دائمی و مسلمی است که میان هستی جولان می‌دهداما به ادعای خودش؛ مظهر آزادی است!
از دست گوشه‌نشینی و خودخوری کاری ساخته نیست ایکاش گفتنُ گله‌مندی از بزرگ‌ شدن هم راهی به جا نمی‌برددر مقابلگویا تنها می‌تو
 
باید به دهان تو رجوع کردلبخندت را بوسیدپنجره ی روحت راآنجا که خواب از سر خیالم پراندآنجا که بوسه غرق بود در ابدیت
 
بگو چندبار می توان عاشق یک لبخند شد؟می توان غنچه ای را چیدباز در حسرت دیدنش جان داد؟
 
لبخندت را می بوسمآنجا که هنوز عشق در اتفاق می افتدحالا آغشته ام کن به روحتیا با من دهانم را شریک شو.
 
"مهسا رهنما"
 
پ.ن1:
اخم هایت را که باز کنی
تازه شاعرانگی ام گل می کند...
 
"امیر ارسلان کاویانی"
 
پ.ن2:
سال بد رفت و من زنده شدمتو لبخندی زدی و من
ایبنا : ترجمه مجموعه پنج کتاب فروغ فرخزاد به نام «باد ما را خواهد برد» جایزه بهترین ترجمه سال ۲۰۱۹ ترکیه را دریافت کرد. جایزه کتاب‌های جهانی یکی از مهم‌ترین جایزه‌های ادبی ترکیه محسوب می‌شود که ۲۷ سال است، هر سال در چند بخش ادبی مانند بهترین رمان، بهترین رمان پلیسی و بهترین ترجمه به آثار برگزیده اهدا می‌شود.
مکبوله آراس مترجم آثار فروغ توانست امسال یکی از برگزیدگان این جایزه باشد، او هنگام گرفتن جایزه آن را به کسانی که قبل از او سعی کرد
#کلمه ای خواهم ساخت...

دلــم کلبـه ای می خــواهــد
کلبه ای خواهم ساخت
درون جنــگـل و باران
آن دورها
بـه دور از رنـگ آدم هــــا،
مـن و آوازِ شوکاها
مـن و آواز آب رود
مـن و یــک کلبــه ی پـــر دود
مـن و چــای قند پهلو
کنار خیام و حافظ با شاملو
بـه دور از ننــگ
به دور از نـــام،
به دور از غـوغــا و هر بلـوا،
بـسـان بــــرگ که از شاخه جــدا گــردد
درون مـن پُــر از شــورش
پُــر از فـریـــاد
درون جنـگل و باران
دلــم یـک کلبــه می خــواهــد.
#سعید_فل
شب تا سپیده خواب نمی‌جنبدم به چشم
شاملو
@Parsa_Night_narrator
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
[عکس 800×800]
مشاهده مطلب در کانال
به قناریِ کوچکی دل باخته بود
احمد شاملو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
و جز اینم هنری نیست
که آشیان تو باشم.
#شاملو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
[عکس 236×389]
مشاهده مطلب در کانال
من خواهم رفت..
از دنیایی که مال من نیست!
از زمینی که مرا بیهوده
بدان بسته‌اند...
#شاملو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
[عکس 500×358]
مشاهده مطلب در کانال
 
حافظه ام تموم خاطراتو میده کنار و میگه؛
فروغ گفته:
وقتی که چشم های کودکانه عشق مرا
با دستمال تیره قانون میبستند.‌‌
و از شقیقه های مضطرب آرزوی من
فواره خون به بیرون میپاشید
وقتی زندگی من دیگر 
چیزی نبود بجز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم باید باید باید
دیوانه وار دوست بدارم!
..
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
این که می‌گویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
یاد باد آن کو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم
دوستان در پرده می‌گویم سخن
گفته خواهد شد به دستان نیز هم
چون سر آمد دولت شب‌های وصل
بگذرد ایام هجران نیز هم
هر دو عالم یک فروغ روی اوست
گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
اعتمادی نیست بر کار جهان
بلکه بر گردون گردان نیز هم
عاشق از قاضی نترسد می بیار
بلکه از یرغوی دیوان نیز هم
محتسب داند
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺩﻭﺩﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ :ﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻮﻟﺪﺍﺭﺗﺮﻧﺪ ﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﻢ : ﻣﺎﻝﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮﺭ ....ﺎ ﺑ ﻮﻝ ﺗﺮﻧﺪ ﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥﻣﻢ : ﺪﺍﺸﻨﻪ
ﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﺎﺭ ﻣﻨﻨﺪ ﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﻢ :ﺧﺮﺣﻤﺎﻝ ....ﺎ ﻤﺘﺮﺎﺭ ﻣﻨﻨﺪ ﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥﻣﻢ : ﺗﻨﺒﻞ .
ﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺳﺮﺳﺨﺖ ﺗﺮﻧﺪ ﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﻢ :ﻠﻪ ﺧﺮ ....ﺎ ﺑﺨﺎﻝ ﺗﺮﻧﺪ ﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥﻣﻢ : ﻣﺸﻨ .
ﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻫﻮﺷﺎﺭﺗﺮﻧﺪ ﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﻢ :ﺮﺍﻓﺎﺩﻩ .....ﺎ ﺳﺎﺩﻩ ﺗﺮﻥ ﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥﻣﻢ : ﻫﺎﻟﻮ .
ﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﺸﺘﺮ ﺧﺮﺪ ﻣﻨﻨﺪ ﻪ ﺑ
 آباژور جدید
نور یک دستور بسیار ضروری برای انسان به مراد انجام کار های متفاوت میباشد. معاش بدون‌نور غیر قابل تصور و معاش در دنیای بدون‌نور نا ممکن میباشد. آدم با تولید چراغ روشنایی کافی برای معاش در شب آماده نمود و و روز آپدیت با تغییر‌و تحول و پیشرفت تکنولوژی چراغ های مختلفی به بازار عرضه کرد. در دنیای امروزی امروز به جهت کمبود منابع انرژی و هزینه بالای ایجاد آن، انگیزه اصلی گزینش چراغ علاوه بر تامین فروغ و روشنایی کافی، صرفه جویی در مصرف
اگر مستضعفی دیدی ،
                         ولی از نان امروزت
 
 به او چیزی نبخشیدی ،
      به انسان بودنت شک کن!
 
                اگر چادر به سر داری ،
                           ولی از زیر آن چادر
 
 به یک دیوانه خندیدی
     به انسان بودنت شک کن!
 
               اگر قاری قرآنی ،
                        ولی در درکِ آیاتش 
 
دچارِ شک و تردیدی ،
   به انسان بودنت شک کن!
 
                 اگر گفتی خدا ترسی ،
                          ولی از ترس اموالت
 
 تمام شب نخوابیدی ،
ﻫﺮ ﺩﻳﻨﺎﺭ
ﻧﻪ ﻣﺰﺩ ﺷﺮﺍﻓﺘﻤﻨﺪﺍﻧﻪ‌ی ﻛﺎﺭ ،
ﻛﻪ ﺑﻪ ﺭﺷﻮﺕ
ﻟﻘﻤﻪﺋﻲ ﺍﺳﺖ ﻠﻮﻴﺮ
ﺗﺎ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺑﺮﻧﻴﺎﺭﻡ،
ﺍﺯ ﺭﻧﺠﻲ ﻛﻪ ﻣﻲﺑﺮﻡ.
#شاملو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
[عکس 1268×1280]
مشاهده مطلب در کانال
تا همین پنجاه روز پیش، اگر زندگی، درونت از رونق افتاده بود، جهان بیرون و آدمها میتونستن پناهگاه و گرمابخش باشن. اما حالا اگر خودت تقلا نکنی افسردگی و دل مردگی تو رو تا انتها خواهد بلعید.
تا همین پنجاه روز پیش، سرماخوردگی های روحت، موقتی بود. اما حالا مدام بادهای می وزن که شعله جانت رو خاموش کنن و مدام باید مراقب باشی. 
دوام شادی، دل آرامی، گرمای درون خیلی کوتاه شده و منقطع.
 
چهل سال است ایران افتخار است/فروغ دین درآنجا آشکار است/زدستاورد آن بسیار گوییم/همیشه پرزلطف کردگار است/سلامی برامام وبر شهیدان/شکوه درزمستان چون بهاراست/ولایت هست آرامش به کشور/کلامش بهردشمن ذوالفقاراست/چهل سالی گذشته از طلوعش/که یارانقلابی بیشماراست/بصیرت بخش مادین است ورهبر/خدارا شکر او زلف نگار است/رسد پرچم به دست مهدویت/که شیعه بهراو در انتظاراست/
بر چهره اش نگر که بود سرد و‌ بی فروغ
بر چهره اش نگر که ندارد نشاط و‌ روح
اما بود به چهره هنوز از زمان پیش
وی را اثر ز نیت و‌همت نه کم نه بیش
اینک که منجمد شده آن سیل پرخروش
بر ورطه ای معلق وباشد دگر خموش
عاری بود ز غرش ترس آفرین پیش
جاری بود به ظاهر و ساکن درون خویش
'' یه وگه نی باراتینسکی شاعر روس ''
آیدا : اولش فقط بخاطر خودش بود. نه میدونستم شاعره، نه میدونستم نویسنده س، نه میدونستم، هیچی!
ما فقط نگاهمون بهم گره خورد و همه چی تموم شد
_احمد: همه چی شروع شد...
آیدا: آره، آره، همه چی شروع شد..
شاملو آیدا@Parsa_Night_narrator
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
[ویدئو ۰:۳۹]
مشاهده مطلب در کانال
من به تو خندیدم
چون که می دانستمتو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدیپدرم از پی تو تند دویدو نمی دانستی باغبان باغچه همسایهپدر پیر من استمن به تو خندیدمتا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهمبغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من وسیب دندان زده از دست من افتاد به خاکدل من گفت: بروچون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ...و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرامحیرت و بغض تو تکرار کنانمی دهد آزارمو من اندیشه کنان غرق در
به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم. فهمیدم که بیمارم …
خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده...
زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد...
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود …
و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
به بخش ارتوپدی رفتم. چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.
بر اثر حسادت زمین خورده بودم
سماع را دیده ای ؟اعتقاد مولانا این گونه است؛یک دست را بِ سوی آسِمانِ خدا میگیری،یک دست را بِ سوی زمین،می چرخی تا ذره ای شوی در مرکز عالم کِ زمین را بِ آسمان می رساند و آسمان را بِ زمین!نمیدانم من ذره شده ام؟آسمان ام ؟زمین ام ؟سماع در من است یا من در سماع گم شده ام...؟حین التحریر:موسیقیِ منُ توُ درختِ کیمیای قربانی را چاشنیِ متنِ شب های سردِ بهمن ماهِ هزارُ سیصدُ نودُ هشت کنید تا هنوز جان دارد بهمن؛
 
نورِ ملایمِ شبنم گونه از لا بِ لای نت هایش می
سلام یک ناشر چینی کتاب آموزشی برای کودکان منتشر کرده و در اختیار ناشر ایرانی قرار داده. طرف ایرانی هم با درک مسئولیت اجتماعی کتاب را ترجمه کرده و رایگان منتشر کرده است (ترجمه‌ی فروغ فرجود).کار بسیار خوبی است چون می شود به جای ترساندن بچه ها و ایجاد رعب و هراس در قلب کودکانه شان، این کتاب را در اختیارشان گذاشت.
جهت دانلود کتاب بصورت pdf  از اینجا اقدام کنید.
روشنفکر نیست،دزدی ست که با چراغ آمده..
#شاملو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
[عکس 572×720]
مشاهده مطلب در کانال
یک:یادت هست؟همان روزها که هیچ چیز خوب نبود...؛یک ساعتی قبل از اذان بیدار میشدم و رادیو را روشن میکردم،دل میدادم به صدای حامد مشکینی.ساعت ۶ که میشد، صدای ”وطنم” خواندنِ سالار عقیلی و نسیم صبحگاهی میپیچید در هم و خون در رگ های آدم جاری میکرد!
توی همان حال و هوا لباس میپوشیدم، کتاب شعر برمیداشتم، هدفون رو میگذاشتم توی گوشم و میزدم بیرون!صدای خش دار خسرو شکیبایی ”حال همه ما خوب است”ِ صالحی و ”آفتاب میشود”ِ فروغ را زمزمه میکرد.
به گمانم همان وق
قسمت اول را بخوان قسمت 48
گلشیفته آن را گرفت و به اتاق رفت تا آن را بپوشد.
با ذوق و هیجان خودش را نگاه کرد و با شوق دور خودش چرخی زد.
لباس سفید بود و آستین هایش کمی پایین تر از آرنجش می آمد و کمی پف داشت.
کاملا اندازه اش بود و به تن و هیکل ظریف و لاغرش می آمد.
با لبخند از اتاق بیرون رفت. هر دو با دیدن او چشمشان برقی زد.
شهین گفت: ماشاالله چقدر بهش میاد. لباس بختشه دیگه!
گلشیفته متعجب شد. لباس بخت دیگر چه بود؟!
زینت هم تایید کرد و با شهین که می خواست برو
و من افتادم زخمی بر خاک
دخترک رفت و پسر نیز مرا تنها بر خاک گذاشت
خنده و گریه یشان رفت به باد
سیب دندانزده ی خاک آلود
اینچنین می گوید :
ساعتی رفت و من آزرده شدم
همه در فکر شدم چه کسی من را  از زمین بر خواهد داشت
چه کسی باز مرا خواهد خواست
که صدایی آمد کولی غمزده ای دید مرا ا
اشک شادی در چشم
از زمینم بر داشت
و مرا با خود برد
او که در گوشه ی مخروبه اطراف دهات
پدر پیری داشت
شاد و خندان به پدر کرد سلام
پدر امروز خدا سیبم داد
تا که باهم بخوریم
جای دندا
میخواهمتمثل رود که دریا رامثل ابر که رعد را، که برق رامثل شاخه که پرنده را، مثل پرنده که شاخه را
معنای بودنی، معنای جاودانگیهمیشگی و هر لحظه تازهتولد و مرگپیوند ناپیوستنیهاست لبخندتآن لحظه که شعله میکشد اشک در چشمانت
و بغض در گلویت
و آن لحظه که پسش میزنی
جان منست که بر لب می آید و بر نمی آید، از تنی که غوطه میخورد میان دریا
و نمیداند میماند یا میرود، و زندگی دیگری را ورای بودن و نبودن تجربه میکند
میخواهمت بیش از زندگی، ورای بودن و نبودن
اینه
در 8 فروردین
1367، خیانت تاسف بار رجوی به ایرانیان و تعرض به خاک ایران از طریق انجام عملیات
موسوم به آفتاب شکل گرفت. رجوی با حمایت صدام عملیاتی در منطقه فکه را رقم زد و از
آنجا که موفق به کسب نتایج رضایت بخش برای بعثی ها شد، از آن به بعد، او صدام را
به افزایش حملات علیه کشورمان تشویق می کرد. حملاتی که منجر به شهادت و اسارت
تعداد زیادی از هموطنانمان می شد.
رجوی همچنین
کمتر از سه ماه بعد عملیات چلچراغ را صورت داد و در این عملیات خائنانه نیز که با
حما
می خواهم بگویم که معذرت می خواهم. می خواهم بگویم که دلم برایتان تنگ شده. میخواهم بگویم هر باز که به چهره هاتان نگاه می کنم دستانم را مشت می کنم تا اشک نریزم.
می خواهم بگویم که این روز ها هر وقت عکس شما جایی در رسانه ها باز می شود، مردم تند تند ردش می کنند. یک دسته که قلبشان پاره پاره‌ست و می خواهند از متلاشی شدنش جلوگیری کنند و عده ی دیگر راستش را بخواهید خب، ناراحتند ولی غمگین نیستند که دشمن شاد نشود. فقط متاسف اند که اینطوری شده هرچند که شما ب
آخرین پرنده را هم رها کردماما هنوز غمگینمچیزى در این قفس خالى است که آزاد نمى شود
+ گروس عبدالملکیان
+ توضیح عنوان: فروغ فرخزاد می گوید: "پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی است"
+ از این به بعد به جای غر زدن، شعر می نویسم! ^_^ نظرات پستهایی که فقط شعرند بسته است؛ چون انتظار هیچ بازخوردی ندارم. فقط می خواهم با نوشتن خودم را رها کنم.  نظرات پستهای قبلی باز است.
همه ما دیرترین زمانی که با شعر نو، آن هم نیما آشنا شدیم، به وقت مدرسه بود، آن هم با این شعر:
ترا من چشم در راهم شباهنگامکه می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهیوزان دلخستگانت راست اندوهی فراهمترا من چشم در راهمشباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگاننددر آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دامگرم یاد آوری یا نهمن از یادت نمی کاهمترا من چشم در راهم...
درست زمانی که شعر نو با روح و جانمان پیوند خورده بود، پای سهراب به میان آ
به قلم دامنه : به نام خدا. خواستم در این روزهای رمَضانی -که ماهی برای برکت و نیایش و عشق و ضیافت است- لای نیایش «در برابر خدا» از مرحوم فروغ فرخزاد در کتاب «اسیر» را درین صحن باز کرده‌ و وی را از یاد نبرده باشم. اشعارش درین نیایش، بلند و چند فراز است. من دو فرازش را کمی شرح می‌کنم، گرچه شعرش کاملاً گویاست و زلال.
 
آنجا، که آنگاه به‌ژوفی می‌سُراید و شوقِ به سویِ غیرِ خدا دویدن را تقبیح می‌کند و از خدا می‌طلبد دیدگانِ او را از این شوقِ به غیر -که
مردی روستایی تبر خویش گم کرد. بدگمان شد که مگر پسر همسایه دزدیده است و به مراقبت او پرداخت. در رفتار و لحن کلامش همه حالتی عجیب یافت؛ چیزی که گواهی می‌داد که دزدِ تبر اوست.
اندکی بعد، روستایی تبرش را بازیافت، مگر آخرین باری که به آوردن هیمه(هیزم سوختنی) رفته بود، تبر در کوه بر جای مانده بود.
چون بار دیگر به مراقبت پسر همسایه پرداخت، در رفتار و کلام او هیچ چیز عجیبی نیافت؛ هیچ چیز گواهی نمی‌داد که دزد تبر اوست! 
 "احمد شاملو" 
 
بی‌خرد آگه ز حَدِ شوکت خورشید نیستروز، همان شب، بِنِگَر نور و فروغ آنِ کیست
پهنه‌ی آفاق پر از تابش انوار اوستدور شب و روز همه طاعت گفتار اوست
روزی اگر باطن هر ذره به جان بنگریجز کشش عاشق و معشوق در آن ننگری
ای دل مشتاق چنان باطن آن ذرّه باشدر کش و قوسی به ره یار فراغرّه باش
بوسه‌ی شب بر رخ روز است به وقت سحرزنده به عشق است و نمیرد شب و روز ای بشر
#یزدان_مشایخی۱۹آذر۱۳۹۸
ما دیگه حوصله ی حرفای پوچو نداریم

دانلودآهنگ عمریه عمریه که عاشق خدایی این دل ما
دانلود اهنگ حمید شاهی بنام عمریه
ترانه عمریه عمریه ک عاشق

آهنگ سر به سرم بذار سربه سر دلم نذار
امیر شاملو عمریه که عاشق خداییه
دانلود اهنگ عمریه که عاشق
دانلود آهنگ سربه سرم بزارسربه سردلم نذار
تاکید رسول خدا صلی الله علیه و آله بر خلافت امیر المومنین پس از خود (به روایت اهل تسنن)
ابن ابی عاصم شیبانی از علمای اهل تسنن روایت کرده است:
۱۱۸۸- ثنا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّی، حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ حَمَّادٍ، عَنْ أَبِی عَوَانَةَ، عَنْ یَحْیَی بْنِ سُلَیْمٍ أَبِی بَلْجٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مَیْمُونٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم لِعَلِیٍّ: " أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی، إِ
روزی که هر لب ترانه یی ست ،تا کم ترین سرود ، بوسه باشد.روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی ،و مهربانی با زیبایی یکسان شود .
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم …و من آن روز را انتظار می کشمحتی روزیکه دیگر ،نباشم…!
"شاملو "
....
نامت زیاد است ...هم نامت زیاد ...
و نمیدانی چه سخت است شنیدن عاشقانه ای که نامت از زبانش نمیافتد ...!
وقتی به آخر اسمت جان اضافه کند ...جان میدهم!میفهمی؟
با اینکه میدانم مخاطب عاشقانه اش تو نیستی ...!اما حسادتم این روزه
چند روزی‌ست باید گوشه ای بنشینم، اخم پیشانی ام را پررنگ کنم و خیره به نقطه ای نامعلوم، در فکر فرو روم تا به خاطر آورم اگر همه چیز این‌گونه نمیشد، دلم میخواست چه شود.
دلم میخواست کجا باشم.
نخ چندمِ کنت را کجای جهان خاموش کنم یا دستم را با مهر روی جلد کدام کتاب بکشم.
بعد اخم هایم را بیشتر در هم کنم و به خاطر بیاورم روزی دلم میخواست ادبیات بخوانم. آخر میدانی؛ واژه‌های مسحور کننده‌ی مولوی تنها چیزی بودند که هیچوقت از آنها خسته نمی‌شدم.
اشک‌های
ای به نور هدایتت امروزهمه در انتظار صبح سپیدالسلام علیک روح اللهالسلام علیک یا خورشیدبا تو شب‌های بی‌فروغ زمینناگهان روز تازه‌ای دیدندانقلابی شد آسمانِ خیالبه جهان نور ربنا تابیدصفحه صفحه عبور در تاریخحال ما را عجیب می‌گیردتو به تاریخ ما دوباره زدیرنگی از افتخار، رنگ امید
ادامه مطلب
شیعه قلبش کنون چه طوفانی است/چهره اش ازفراق، گریانی است/ازشهادت شنیده بر سردار/داغ او گریه رافراوانی است/استقامت خلوص در آن مرد/اسوه ای بر نگارایمانی است/دشمنان قطعه قطعه اش کردند/کاردشمن همیشه شیطانی است/انتقام خدا زآمریکاست/مسلمین را فروغ رحمانی است/وحدت وشکوه آمد باز/افتخاری زخاک ایرانی است/رهبری دارد از تبار حسین/اوعلی سیدخراسانی است/سربدار همیشه دارد او/دررکابش نگر سلیمانی است/رهرو بابصیرتی دارد/بعد سختی نمای آسانی است/از شهادتش هم
من آدمها رو همیشه بعد از جدایى بهتر شناختم... خیلى بهتر... خیلى خیلى با وضوح تصویر بیشتر... شبیه زوم کردن روى یه عکس گرفته شده... و چقدر دلم گرفته... از اینکه سالها درختى رو آب میدى، بعد در بدبینانه ترین حالت به خاطر یه اشتباه زشت تو درخت خشک میشه و چشمهات رفتارهاى دیگرى ها رو میبینن...  توى این لحظه همیشه سرم گیج میره....
همیشه گفتم اینکه چشمهام صحنه ها رو میبینن و دووم میارن برام خیلى عجیبه همیشه...
 
پانوشت: عکس دستخط شاملو
تورا دوست دارم شاملو

متن تورا دوست دارم
دانلود اهنگ من از عهد آدم تورا دوست دارم
من از روز ازل تو را دوست دارم

تورا دوست دارم چون نان و نمک

من از عهد آدم تورا دوست دارم علیرضا قربانی

دکلمه تو را دوست میدارم

دوستت دارم
من از عهد آدم تو را دوست دارم
من از عهد آدم، تو را دوست دارم از آغاز عالم، تو را دوست دارم
چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی من ای حس مبهم، تو را دوست دارم
سلامی صمیمی‌تر
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
ومهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
وهر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل
افسانه ییست
وقلب
برای زندگی بس است
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی که آهنگ هر حرف،زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر رنج جستجوی قافیه نبرم
روزی که هر لب ترانه ییست
تا کمترین سرود،بوسه باشد
روزی که تو بیایی،برای
بی مهری و جفای تو باور نمی کنم
دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این
دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم...
#فروغ فرخزاد
‌‏
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
ماه دی یعنی طلوع انتظار انقلاب/درحمایت از ولایت افتخار انقلاب/آمده تاج بصیرت برقلوب مومنین/گوهروحدت فروغ آشکار انقلاب/زمزم دلهای امت درولایت محوری است/هرزمانی عشق مردم روزگار انقلاب/دشمن دین هرکجایی خوار ورسوامیشود/نقش بسیارحماسه در نگارانقلاب/برامام وبرشهیدان ده سلامی مستمر/باولایت تاشهادت در بهارانقلاب/رهبرفرزانه ما گشته الگوی کمال/شدکلام ناب مولا خوشگوارانقلاب/هست ایران ولایی اسوه کل جهان/لطفها دارد به ملت کردگار انقلاب/کن دعااز
با سلام...این مطلب رو چند وقت پیش در شبکه های اجتماعی دیدم و با کسب اجازه از نویسنده تصمیم گرفتم اینجا منتشرش کنم تا شما هم از این مطلب لذت ببرید.
نویسنده این مطلب:جناب آقای کاظم شاملو
برآمد باد صبح و بوی نوروز 
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه رو
جهان بی ما بسی بوده‌ست و باشد
برادر جز نکونامی میندوز
شاید در سالهایی که از عمرمان می گذرد، هیچ سالی این چنین گذر عمر و نزدیک شدن به پایان زندگی را برای
مثلا تعبیر خواب چشم زخمی متفاوت از تعبیر خواب چشم سبز است. فردی ممکن است تعبیر خواب عفونت چشم به کارش بیاید و فردی دیگر هم تعبیر خواب کور شدن چشم دیگری مد نظرش باشد. ما در این مقاله از پارسی نو سعی کرده ایم تا به تمام این موارد از جمله تعبیر خواب آسیب دیدن چشم اشاره کنیم. ما را تا پایان این مقاله همراهی کنید.
 
تعبیر کلی چشم در خواب
آن چه در زندگی ما عزیز و گرامی است در خواب های ما به صورت چشم ظاهر می شود. اگر در خواب احساس کنید که دیدگان شما کم فر
از دروغ گفتن باکی ندارد. به خیال خود، گمان می کند سود می برد. به هر کس که می رسد از زرنگی خود در بهره بردن از فرصت ها، سخن می گوید. بیچاره نمی داند که خداوند نور و سود را در گفتار و کردار راست و درست قرار داده و او مدت هاست گرفتار سنت الهی امهال شده.قیامت که فرا رسید، در دادگاه عدل الهی، هر آن چه با دروغ و حیله از دیگری ربوده را از وی باز پس گیرند.
"هر که برای برادر مؤمن چاهی بکند، سرنگون در آن افتد."
تفسیر جوامع الجامع ج 2 ص 322
زنگ زدم. نشناخت. بعد به حالت سوالی اسمم را صدا زد و در کسری از ثانیه که طول کشید تا از حرف اول اسمم به حرف آخرش برسد، صدایش خش گرفت و گریه کرد. اینبار نخندیدم. حرف زدیم. گریه کرد. وقتی میخواستم قطع کنم با گریه و التماس گفت: "نه. نه. نه. قطع نکن." قطع کردم. التماس صدایش دلم را لرزانده بود. از بلاک درش آوردم و بهش پیام دادم. تمام روز منتظر بودم حالا که بلاک نیست پیام بدهد. تمام روز از خودم پرسیدم "یعنی حالا چیکار میشه؟ آخرش چیکار میشه؟ چیکار کردی الهه؟ " 
 
شاید دلتنگیُ و دلگیری بخشی از حالت فعلیم را تشریح کند، چقدَر فاصله گرفتن از سنین نوجوانی و پذیرش مسئولیت در قبال آینده هولناک است؛ دوره کارشناسی دغدغه‌های کنونی را تا به بدین حد نداشت؛ نمی‌خواهم بگویم ای کاش آن دوره تا ابد ادامه داشت نه؛ اما مواجه شدن با اتمامش، بشدت دردناک است...دلتنگی برایِ...برای اتاق چهارنفرمون و همساده‌هامون؛ نیلو، عقیق، عظیمه، فاطمه، فائزه...برای دانشکدمونبرای سردر صندوق صدقاتی‌مون که سوژه‌مون بود...برای کلاسا،
هفت برتری امیر المومنین علیه السلام در کلام حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله (به روایت اهل تسنن)
حافظ ابی نعیم محدث و عالم بزرگ اهل تسنن روایت کرده است:
حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی حُصَیْنٍ، ثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الْحَضْرَمِیُّ، ثَنَا خَلَفُ بْنُ خَالِدٍ الْعَبْدِیُّ الْبَصْرِیُّ، ثَنَا بِشْرُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْأَنْصَارِیُّ، عَنْ ثَوْرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ خَالِدِ بْنِ مَعْدَانَ، عَنْ مُعَاذِ بْنِ
 پوستِ شیرِ ابی را گوش می‌دادیم. برای تمامِ شب‌هایی که بیدار بودیم و فکر می‌کردیم و فکر می‌کردیم. به تک‌تکِ آدم‌های آمده و نیامده‌ی زندگی‌هامان. به آدم‌هایی که مدعیِ دوست‌ داشتنمان بودند، به آدم‌هایی که دوستمان داشتند و نمی‌دانستیم، به آدم‌هایی که در گذرِ روزها گم شدند، به آدم‌هایی که پاییز رفتند و برگشتنشان را کسی ندید، به چشمانِ درشتی که برای همیشه بسته شد، بدونِ اینکه برای آخرین بار قطره‌های زلالِ اشک‌های همیشگی‌اش را از نگا
با سلام...این مطلب رو چند وقت پیش در شبکه های اجتماعی دیدم و با کسب اجازه از نویسنده تصمیم گرفتم اینجا منتشرش کنم تا شما هم از این مطلب لذت ببرید.
نویسنده این مطلب:جناب آقای کاظم شاملو
برآمد باد صبح و بوی نوروز 
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه رو
جهان بی ما بسی بوده‌ست و باشد
برادر جز نکونامی میندوز
شاید در سالهایی که از عمرمان می گذرد، هیچ سالی این چنین گذر عمر و نزدیک شدن به پایان زندگی را برای
عمومامه دیشب رفت.
به قول عمه طاووس که امروز مویه می کرد:"اسبابت را جمع می کردی و می گفتی می خواهم بروم خانه ام...، بِرارم..."
بالاخره رفت خانه ی خودش.
چند روزی بود که حالش دوباره بد شده بود.
ساعتی پیش از مردنش، زنگ زدم به عموحسن. گفت چیزی نخورده است. حتی نتوانسته بود لیوانی شیر بخورد.
قطع که کردم گریستم- این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست...
ساعتی بعد گوشی ام که زنگ خورد، گفتم یا الله!... فهمیدم. پدرم خبر داد.
...
خواهش های فروغ بی ثمر بود...؛ مثل کسی که می
درانتظارمهدی و لطف وعطای حیدریم/دلداده آل نبی با حضرت پیغمبریم/درروی سر قرآن بود تامعرفت حاصل شود/ماتشنگان عاشقی ازآن فروغ کوثریم/سوی بقیع وکربلا دست توسل برده ایم/مااشکریز زینب وآل نبی سروریم/اندرشب قدرخدا تقدیرما عشق علی است/با این ولایت محوری اندر جهانی برتریم/نومیدشیطان میشود از زمزم دلدادگی/دنبال پیروزی دین باآن شکوه دیگریم/ایران اسلامی شده آماده روز فرج/بهرظهورمهدوی مادر رکاب رهبریم/
احمد شاملو
زیبا ترین حرفت را بگوشکنجه پنهان سکوتت را آشکار کنو هراس مدار از آن که بگویندترانه بیهودگی نیستچرا که عشقحرفی بیهوده نیستحتی بگذارآفتاب نیز برنیایدبه خاطر فردای ما اگربر ماش منتی است؛چرا که عشق،خود فرداستخود همیشه استبیشترین عشق جهان را به سوی تو میاورماز معبر فریادها و حماسه هاچراکه هیچ چیز در کنارمناز تو عظیم تر نبوده استکه قلبتچون پروانه ییظریف و کوچک وعاشق استای معشوقی که سرشار از زنانگی هستیو به جنسیت خود غره ایبه خاطر
ساعات اول را در بهت و حیرت محض گذراندم. توییت‌ها، خبرها، تسلیت‌ها و نفرین‌ها را یک به یک خواندم و هزار خنجر غم در قلبم فرو نشست. خودم اما لال شده بودم. حالا اشک‌هایم را ریخته‌ام و سکوت مرگ‌بار حاکم بر خانه کلافه‌ام کرده. آمدم شعری از شاملو بنویسم، آمدم خطی از براهنی، از رولان بارت، از اوون ویلسون بنویسم اما ننوشتم. که این واقعیت عریان را کی توان به قلم شعر و نثر در آورد؟ صورت شادان پونه، صدای پدر راستین، چشمان کاربر توییتری که سه روز پیش ن

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها